ای دل شيدای ما گرم تمنای تو
کی شود آخرعيان طلعت زيبای تو
گرچه نهانی ز چشم دل نبود نااميد
می رسد آخر به هم چشم من و پای تو
زاده نرگس تويی ديده چو نرگس به ره
مانده که بيند مگر لاله حمرای تو
تيره بماند جهان نور نتابد ز شرق
تا ندهد روشنی روی دلارای تو
اين همه نو دولتان غره به جاه و جلال
کاش کند جلوهای غره ی غرای تو
باش که فرعونيان غرق ستم ناگهان
خيره شود چشمشان از يد بيضای تو
از بشر بت پرست جد تو بتها شکست
بت شکن آخرست همت والای تو
نيمه شعبان بود روز اميد بشر
شادی امروز ماست نهضت فردای تو
شاعر:(فرهاد ناظرزاده کرمانی)